سال حماسه اقتصادی حماسه سیاسی
تبریک سال نو از حافظ شیرین سخن
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام
درس پنجم: سلسله ی قاجاریه چگونه تأسیس شد؟
پادشاهی آقامحمدخان:
قاجارها یکی از طوایف ترک بودند که پس از حمله ی مغول به ایران، به کشور ما وارد شدند و در استرآباد (گرگان) سکنی گزیدند. در اوایل تأسیس سلسله ی زندیه رئیس ایل قاجار محمدحسن خان نام داشت که در طی جنگ های آن زمان به قتل رسید. کریم خان زند فرزند او آقامحمدخان را همراه خویش به شیراز برد. پس از مرگ کریم خان آقامحمدخان تلاش خود را برای رسیدن به قدرت و سلطنت آغاز کرد. بدین منظور او از شیراز فرار کرد و به سرعت خود را به استرآباد مرکز ایل قاجار رساند. او برادران و مخالفان خود را مطیع خود ساخت و به تدریج دامنه ی نفوذ خود را توسعه بخشید.
آقامحمدخان پس از سلطه بر گرگان و دیگر قسمت های مازندران درصدد مقابله با نیرومندترین رقیب خویش یعنی لطفعلی خان زند برآمد و به این منظور به شیراز حمله کرد. خان زند به مقابله پرداخت و توانست سپاه قاجاریه را در هم ریزد. اما به دلیل نداشتن نیروی کافی به شیراز عقب نشست حاج ابراهیم خان کلانتر (صدراعظم لطفعلی خان) دروازه های شهر را روی خان زند بست و اورا راه نداد.لطفعلی خان ناچار به گرگان رفت ودرآنجا سنگر گرفت.اما سرانجام آقامحمدخان با فتح کرمان، او را در قلعه ی بم دستگیر کرده و به قتل رساند. سپس متوجه گرجستان شد تا حاکم آنجا را مطیع خود کند. او در سال 1210 ه.ق برابر با 1174 ه.ش در تهران که آنجا را پایتخت خود قرار داده بود، تاجگذاری کرد و رسماَ سلسله ی قاجاریه را پایه گذاری نمود. او پس از مدتی مجدداَ برای سرکوب گرجستان به قفقاز رفت. و در اثر خشم دو تن از خدمتکارانش را تهدید به مرگ نمود. آنان نیز با اطلاع از این مسئله، شبانه به چادر خان قاجار ریختند و او را کشتند.
سال نو ، از آغوش مطهر خداوند فرا
می رسد
وقلب من نیایش می کند:
خدایا! مرا متبرک کن
تا هر روز که در راه رسیدن به تو گام بر میدارم
با تحسین و حیرت
زیبائی را بجویم که همانا سرشت توست.
خدایا مرا برکت آن بخش
که هر روز وظیفه خویش را به انجام برسانم
به برادران و خواهرانم یاری برسانم
تا بار خود را در فراز و نشیب زندگی بر دوش کشند.
و هر روز نیایش کنم:
در آفتاب و باران ،بادا ،که خواست تو تحقق پذیرد.
آمین
درس چهارم: تاریخ اروپا در قرون جدید
سال گذشته با تاریخ اروپا در قرون وسطی آشنا شدید. پس از قرون وسطی دوره ی تازه ای در تاریخ پدید آمد که به «قرون جدید» معروف است. از حدود سال 1500 تا 1800 میلادی را قرون جدید می گویند علت این نام گذاری آن است که در این زمان وضع مذهبی، قرون جدید تقریباَ هم زمان با تاریخ ایران در دوره های صفویه، افشاریه و زندیه است.
تحولات مذهبی:
در سال گذشته خواندید که در قرون وسطی رهبران مسیحیت کاتولیک که در رأس آن ها «پاپ» قرار داشت به کمک کلیسا در مهم ترین مسایل جوامع اروپایی از حکومت گرفته تا زندگی فردی مردم، نقش مهمی داشتند.
با اکتشاف جدید در علوم و فنون و ایجاد اندیشه های جدید، کلیسا و پاپ اعتراضاتی را در این زمینه مطرح کردند. مارتین لوتر از کسانی بود که این نوع اندیشه ها را مطرح ساخت و علیه دستگاه پاپ دست به اعتراض زد. به همین دلیل او و طرفدارانش را «پروتستان» یعنی اعتراض کننده نامیدند.
تحولات مذهبی باعث جنگ هایی درمیان اروپاییان شد که به «جنگ های مذهبی» معروف اند.
امروز می خواهیم با هم یک کاردستی زیبا درست کنیم. برای این کار احتیاج به یک کاغذ رنگی و مهارت در تا کردن داریم. پس یک کاغذ رنگی زیبا بردارید و این کاردستی زیبا را با ما درست کنید.
درس سوم: افشاریه و زندیه، دو سلسله ی کم دوام
ابتدای کار نادر مؤسس سلسله ی افشاریه
نادرشاه
از پادشاهان مشهور ایران است. هنگامی که افغان ها به رهبری محمود افغان
اصفهان را تصرف کردند و شاه سلطان حسین را به قتل رساندند، نادر یکی از
شهرهای خراسان (ابیورد) حکومت می کرد، با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین
پسر او به نام شاه تهماسب دوم که از اصفهان به قزوین گریخته بود خود را
پادشاه ایران خواند محمود افغان بعدها توسط پسرعمویش اشرف افغان به قتل
رسید. او پس از تحمل شکست های دیگری از نادر، در نزدیکی اصفهان و فارس
مجبور شد به افغانستان بگریزد. اما در بلوچستان به قتل رسید، بدین ترتیب پس
از هفت سال، شورش افغان ها به پایان رسید. (1142 ه.ق)
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت | مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست | |
گفت مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی | گفت جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست | |
گفت میباید تورا تا خانهٔ قاضی برم | گفت رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست | |
گفت نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم | گفت والی از کجا در خانهٔ خمار نیست؟ | |
گفت تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب | گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست | |
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان | گفت کار شرع، کار درهم و دینار نیست | |
گفت از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم | گفت پوسیدهاست جز نقشی ز پود و تار نیست | |
گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه | گفت در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست | |
گفت می بسیار خوردی زان سبب بیخود شدی | گفت ای بیهودهگو حرف کم و بسیار نیست | |
گفت باید حد زند هشیار مرد مست را | گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست |