يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۴۰ ق.ظ
حکایت طنز 1
حکیمی بر سر راهی می گذشت .
دید پسر بچه ای گربه خود را در جوی آب می شوید .
گفت : گربه را نشور
، می میرد !
بعد از ساعتی که از همان راه بر می گشت دید که بله ...
!
گربه مرده و پسرک هم به عزای او نشسته .
گفت : به تو نگفتم گربه
را نشور ، می میرد ؟
پسرک گفت : ای آقا !! از شستن که نمرد ، موقع
چلاندن مرد !